سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاکای دانا(علودانی -شیملتو-ده خروار)

حادثه تلخ افشار

آنشب شب سیاهی برای دختران افشار بودند دو دختر خود را میان چاه حویلی بغل دست ما انداخته بودند تا مبادا به دست گروه داعش دیروز بیفتند. او می گوید آنچه آنها در افشار انجام میدادند گروه داعش امروز انجام می دهند دخترانی که مقاومت نشان می دادند مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند

با آمدن هر زمستان و هر ماه دلو گویا افشار دوباره اتفاق می افتد. وجدان های آگاه با آمدن هر سال روز، این روز شوم در تاریخ افغانستان احساس درد می کنند. باشنده گان افشار نه از دین رو گشتانده بودند و نه از قانون حاکم؛ آنها قربانی رقابت های سیاسی شدند. درسرزمینی که آیین اش اسلام و کتاب مقدس آن قرآن آنچه بر رسول خدا نازل گردیده است بر مسلمانانی که باشنده گان افشار بودند چنین تجاوزی صورت گرفت. تجاوز و جنایت ضد بشری افشار القاب و عناوین مختلف را بخود گرفت. افشار گاهی اشتباه تاریخی در تاریخ افغانستان پنداشته شد و گاهی هم اشتباه نظامی ولی واقعیت این است که افشار و درد آن فراتر ازین واژه هایی است که سیاست مداران افغانستان برای توجیه جنایت و عملکرد سیاسی شان به کار می برند.

جنایت افشار را در قالب قوانین اسلامی و هیچ قانون موجود در دسترس بشرنمی توان توجیه کرد. جنایاتی که در افشار به عنوان یک واقعیت تحقق پذیرفته است  حتی شنیدن و تصور کردن آن برای انسان ها دارای وجدان و منطق آسان نیست ولی در بیست و یک ماه دلوحادثه ی افشار را با آبشار هایی که از خون مسلمانان رنگش سرخ گردیده بود درج تاریخ معاصر این سرزمین بلا خیز کردند.

وقتی افغان ها به داشتن تاریخ پنج هزار ساله این سرزمین افتخار می کنند، افشار، ارزگان، نابود کردن شصت درصدی هزاره ها توسط نظام عبدالرحمن خان و به یاد گم شده گان جوان هزاره می افتم، گم شده گانی که چندین سال بعد از انتظار فقط نام های شان درج یاداشت کشته شده گان دریافت گردید. با داشتن چنین جنایات در بطن این تاریخ 5000 ساله برای چه  افتخار نمایم؟ کدام جنایت علیه نسل خود را دست کم بشمارم و کدام جنایت علیه نسل خود را به دست فراموشی بسپارم تا بتوانم به این تاریخ و این سرزمین افتخار نمایم. من روزی به داشتن چنین سرزمین افتخار خواهم کرد سیاست مداران حاکم در قدرت به جرایم مرتکب شده شان اعتراف و این سرزمین آنها را به عنوان انسان های منفور نگریسته و آنها مستحق پاداشی بدانند که سزاوار شان است و تا وقتیکه دست هزاره های در قدرت با قاتلین افشار در کاسه قدرت شریک باشد، افشار و ارزگان زخم های شان همچنان ناسور خواهد ماند. ما در سال روز غم ناک ترین و سیاه ترین روز در تاریخ معاصر کشور قرار داریم می خواهم درین روز قسمتی از درد های آن روز شوم را با یکی از بازمانده گان جنایت افشار بازگو نمایم.

نسیمه نام دارد باشنده افشار بوده و حوادث افشار در جلوی چشمانش اتفاق افتاده است. وی دو پسر دارد و دو دختر. چنین می گوید: سال 1371 بود و شب سرد زمستان، شبی بود که دختر کوچک ام آن شب متولد گردید و من درد زایمان داشتم که منطقه افشار را شور و هیاهویی فرا گرفت ومن چون درد داشتم چوبی بزرگی راعقب دروازه گذاشتیم تا مبادا داخل خانه شوند. فریاد و ناله همسایه گان بلند بود و من چشم به راه بودم تا نوزادم زودتر متولد گردد. دردم را فراموش کرده بودم و هر لحظه از پشت دروازه صدا می کردند که دروازه تان را باز کنید ورنه خانه تان را آتش می زنیم ولی ما دروازه را باز نکردیم و دخترم تازه متولد گردید که یک نارجک را در مقابل دروازه  مان منفجر کردند و دروازه خانه ما باز شد. من دخترم را که تازه متولد گردیده با چادر کهنه ای پیچاندم دیدم چند تنفگدار وارد خانه شدند. به محض وارد شدن گفتند طفل را نشان بده که بچه است یا دختر گفتم دختر است گفت باز کن تا ببینم و من این کار را کردم و دختر نوزاد را نکشتند ولی شوهرم را با خود بردند.

 لحظه ای دردناکی برایش بوده گریه کنان قصه می کرد که شوهرم با وجودیکه مریض بود تفنگداران مورد لت و کوب قرار دادند من از یک دستش طرف خود کش می کردم و تفنگداران طرف خود. از افشار تا سیلوی را با پای برهنه دویدم. با وجودیکه تازه طفلم تازه متولد گردیده بود اما دنبال شوهرم آمدم. تفنگداران به سویم سلاح شان را بلند کردند که اگر برنگردم  همینجا شوهرم را از بین می برند و به ناچار برگشتم.

از مقابل سیلو تا افشار سراسر سرگ را جناره های بی سر و پارچه پارچه گرفته بود ولی با پای برهنه از نزدشان در تاریکی شب عبور می کردم و نگران این بودم که بچه ها و برادرم را نبرده باشند. وقتی خانه برگشتم بچه هایم فرار کرده بودند به خانه برادرم رفتم تا ببینم که چه بلایی سر آنها آمده وقتی خانه برادرم که کمی دور تر از خانه ما بود رسیدم دیدم، تفنگداران آنجا هم رسیده بودند و یک برادرم را در مقابل چشمانم همچون گوسفند حلال کردند و دو برادر دیگرم را باخود بردند و همسایه برادرم را که پیر مرد کهن سالی بود به نام قنبر در میان حویلی حلال کرده بوده اند زن و دختران شان در کنار جنازه بی سر پدرشان گریه می کردند و فریاد می زدند که از برای خدا یکی بیاید تا جنازه پدرمان را به خانه ببریم ولی مردی زنده نمانده بود و زنان و دختران همسایه جنازه پیر مرد را کشان کشان به داخل خانه بردند.

آنشب شبیه شب عاشورا در کربلا بود و تفنگداران همچو یزیدیان به زیورات زنان نیز حمله ور می شدند زن ایورم  گوشواره طلا در گوش داشت و تفنگدار جوانی در اول اشاره کرد که گوشواره ات را بیرون بیاور ولی زن ایورم گوشواره را بیرون نکشید و تفنگدار حمله ور شد و گوشواره اش را از گوش هایش بیرون کشید. دختران جوان به خانه ما پناه آورده بودند ولی تفنگداران که نه  به زن ونه  به ناموس هم دین و هم وطن خود احترام قایل بود سراغ دختران آمد. دختران در پشت من خود را گرفته بودند و من چون سپهر از یک دست شان و تفنگداران از دست دیگرشان کش می کردند ولی بلاخره دو دختر جوان را از نزدم بردند و تا امروز از آنها خبری ندارم.

آن شب شب سیاهی برای دختران افشار بودند دو دختر خود را میان چاه حویلی بغل دست ما انداخته بودند تا مبادا به دست گروه داعش دیروز بیفتند. او می گوید آنچه آنها در افشار انجام میدادند گروه داعش امروز انجام می دهند دخترانی که مقاومت نشان می دادند مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند...... و به گلوله بسته می شدند. آه کشید و گفت دختر جوان و زیبایی بود که از رفتن با آنها ابا ورزید ولی در مقابل دروازه خانه اش چنان تیر باران شد که اصلاً قابل شناخت نبود.

می گوید به خانه مان کسی نمانده بود و خانه پدرم هم ویران شد و دو برادرم را باخود بردند و یکی را در مقابل چشمانم سر بریدند ناچار برای یافتن پناه گاهی روز دیگر همراه با دخترانم و نوزاد نو تولد در آغوشم به خانه عمه شان آمدم از قضا آنشب عروس عمه ام را درد زایمان گرفته بود شاید اصلاً نه ماهش تکمیل نشده بود و ترسیده بود بابت آن درد زایمان قبل از وقت سراغش آمده بود. تکرار می کند که داعش داعش افشار را داعش گرفته بود و آنشب آنجا هم در امان نماندیم و باز هم جوانانی که تفنگ و برچه دردست داشتند به منطقه آنها هم آمدند و داخل خانه شدند. همچون گرگان درنده مردان را باخود بردند، پول زیورات زنان را به جیب شان میکردند.

 عروس عمه ام که از شدت درد ناله می کرد و مردان مسلح متوجه شدند که زن مریض است گفت چه گب است ای زن را چه کرده است گفتیم از برای خدا مردان را کشتی و پول و طلا را گرفتی حیا کنید این زن را درد زایمان گرفته است بشرمید و از خانه بیرون شوید.

چشمان اش اشک حلقه می زند و می گوید مردان از خانه بیرون نشدند و گفتند تنها چیزی که هنوز ندیدم این است که زن چطور زایمان می کند... قصه را قطع می کند و می گوید از مرد متنفرم و از افغانستان متنفرم همه چیزم را از من گرفت آنها نه تنها به انسان رحم نداشتند بلکه به حیوان هم رحم نداشتند ما که جرم مان هزاره بودن بود ولی آنها حیوانات را هم بی رحمانه می کشتند. هر خانه ای که گوسفند داشت بالای گوسفندان چارزانو می نشستند و فشار می دادند تا هنگامی که حیوان جان می داد.

افشار ویرانه ای شد و جز جنازه و خون چیزی دیگر دیده نمی شد ناچار افشار را ترک کردیم هر زن روی جنازه های تیکه تیکه و بی سر گریه می کرد و از افشار فرار می کرد ما هم خانه یکی از دوستان خود به سرکاریزکابل آمدیم اما سر کاریز هم برای هزاره ها جای امنی نبود از سرکاریز هم قصه های تلخی زیاد را به خاطره دارم ولی وقت نیست امروز فقط آنچه برای دوستانم اتفاق افتاد قصه می کنم. در سرکاریز مردان جوان را باخود می بردند و زنان را با برچه می زدند که درین جمع یک زن را شاهد هستم که هشت ماه حمل داشت و هنگامی که با برچه به شکم اش زدند طفلش از شکمش اش به زمین بیرون افتاد و همچو گنجشک دهن اش چند بار باز باز شد و جان داد.

قصه های تلخ و سیاه روزی ها ادامه داشت افشار که تمام شد و درد برادران گم شده و سربریده ام هنوز تمام نشده بود که طالب ظهور کرد و این بار به چهار آسیاب فرار کردیم من همراه 28 دختر و زن جوان چهار شب همراه مردان مسلح بودیم. در چهار آسیاب بچه های کوچکی که کلاه های سفید بر سر داشتند به نام هزاره روی ما تُف می انداختند و در روزهای نخست بود که جنازه برادر گم شده ام را هم در مسجد آنجا دریافتم، برادرم را در جمعی دریافتم که همه شان را باآّب جوش به شهادت رسانیده بودند وگفته می شد که هزاره ها را در دیگ آبجوش می انداختند.  در چهار آسیاب هم  جنگ جریان داشت و پایم همانجا چَره خورد و تا امروز معیوبم . در چهار آسیاب از شهادت مزاری هم خبر شدیم و همراه با همراه هان شهید مزاری یکجا شدیم، چون سرپرستی نبود که از ما محافظت می کرد همراه با مردانی که جنازه شهید مزاری را می خواستند از چهار آسیاب به غزنی ببرند به  سراب غزنی رفتیم و زمستان را در قریه حاجی خو سپری کردیم و خاطره خوشی از مهربانی مردم غزنی دارم.

امروز من سرپرستی خانواده ام را به عهده دارم چون شوهرم بعد از دوسالی که نزد مهاجمان افشار اسیر بود اعصاب اش را از دست داده است. خانم نسیمه قصه دردناک شوهرش را چنین بیان می کند: گفتم که شب اول وقتی دختر کوچکم چند دقیقه می شد که متولد شده بود مهاجمان شوهرم را با خود بردند و من باوجودیکه خود مریض بودم با پای برهنه از افشار تا سیلوی را دنبالش آمدم ولی آنها شوهرم را با خود بردند و مدت دو سال شوهرم را با خود نگهداشتند و آنقدر مورد شکنجه قرار داده بودند که حافظه اش را از دست داده بود و در اخیر او را در چهار راهی کوته سنگی رها کردند بودند. تنها چیزی که به حافظه شوهرم بعد از دو سال شکنجه مانده بود این بود که خانه ام در افشار است و پسرم... نام دارد و بلاخره بعد از یک هفته او را در تایمنی در خانه دوستان در حالی در یافتم که دست و صورت اش همه سوخته بود.

 نسیمه قصه می کند که دو سال بعد هم از سرو دست و صورت شوهرش زرد آب می آمد چون به گفته خودش مهاجمان افشار با آتش سیگار او را مجازات می کردند و امروز او در یکی از ادارات دولتی به صفت خدمه کار می کند. چون به دلیل معیوبیت پایش نمی تواند مسئولیت اش را به شکل درست انجام دهد چندین بار از یک اداره به اداره دیگر تبدیل شده است. می افزاید باز هم به وضعیت کنونی خوشحالم اگر برای پسر بزرگم یک کار پیدا شود چون من توانایی انجام کارهای شاقه را ندارم  و مقدار معاشی که دریافت می کنم نصف آن به دوای دوکتور مصرف می شود خلاصه دنیای از مشکلات را دارم ولی دعا می کنم که خداوند بالای افغانستان و مردم اش رحم کند.

به امیدی روز هستم و برای رسیدن به آن روز مبارزه می کنم که ناقضین حقوق بشر را سیاه روی تاریخ این سرزمین سازم..

 

 (گرفته شده ازسایت جمهوری سکوت به قلم خانم عارفه پیکار)

 

.   


ارسال شده در توسط محمد اسحاق مهدوی

بیوگرافی وزرایی که موفق شدند از پارلمان رای اعتماد بگیرند، بدین شرح است

1-   صلاح الدین ربانی

وی متولد 1350 شمسی و فرزند شهید برهان‌الدین ربانی است. وی در حال حاضر رهبری شورای عالی صلح افغانستان و همچنان ریاست حزب جمعیت اسلامی افغانستان را به عهده دارد.

دروس ابتدایی را در پاکستان خوانده و گواهینامه لیسانس (کارشناسی) خود را در رشته مدیریت و بازاریابی از دانشگاه ملک فهد عربستان سعودی گرفته است. صلاح الدین ربانی تا سال 1378 در عربستان سعودی و امارات متحده عربی در شرکتهای خصوصی کار کرده اما پس از آن تحصیلاتش را در رشته مدیریت بازرگانی در دانشگاه کینگستون انگلستان تا درجه کارشناسی ارشد ادامه داده است.

همچنین یک گواهینامه کارشناسی ارشد دیگر از دانشگاه کلمبیای نیویورک نیز در رشته روابط بین الملل به دست آورده است. صلاح الدین ربانی کارهای دیپلماتیک را در سمت مستشار سیاسی نمایندگی دائمی افغانستان در سازمان ملل آغاز کرد و مهم‌ترین سمت دولتی او سفارت افغانستان در ترکیه بوده است.

ربانی در سال 1386 به عنوان معاون رهبر جمعیت اسلامی در امور سیاسی تعیین شد و علاوه بر آن، ریاست تلویزیون نور را هم به عهده گرفت.

وی همچنین مسئولیت کمیته اول امنیت جهانی و خلع سلاح سازمان ملل متحد را بر عهده داشت. صلاح الدین ربانی پس از شهادت پدرش، در سال 1390 خورشیدی از سوی اعضای حزب جمعیت اسلامی به عنوان سرپرست این حزب و همچنین رئیس شورای عالی صلح افغانستان تعیین شد. وی را رئیس اجرایی دولت وحدت ملی برای وزارت امور خارجه معرفی کرده‌ بود.

«صلاح‌الدین ربانی» نامزد وزارت امور خارجه با 151 رأی موافق 70 رأی مخالف و 12 رأی سفید و 9 رأی باطله در این سمت تأیید شد.

2- نورالحق علومی

فرزند عبدالعظیم علومی متولد سال 1320 در کابل بوده و تحصیلات خود را در دبیرستان حبیبیه آغاز و سپس در رشته نظامی از دانشگاه نظامی کابل به اتمام رساند و سپس تحصیلات عالی نظامی را در آمریکا و سپس در اتحاد جماهیر شوروی فرا گرفت.

مدت یازده سال به عنوان استاد در کورس عالی افسران ارتش افغانستان ایفای وظیفه نمود.

در پست‌های مختلف نظامی ایفای وظیفه نموده است. حزب وطن (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) را دوباره تحت نام تاسیس حزب متحد ملی افغانستان کرد و همچنان ریاست اجرائی حزب ائتلاف ملی افغانستان را نیز بر عهده دارد.

وی از سوی رئیس اجرایی دولت افغانستان به عنوان وزیر پیشنهادی وزارت کشور معرفی شده بود.

«نورالحق علومی» نامزد وزارت کشور با 131 رأی موافق 91 رأی مخالف و 15 رأی سفید و 6 رأی باطله در این سمت تأیید شد.

3- نصیر احمد درانی

معاون تنظیم و انسجام امور معادن، وزارت معادن و نفت کشور، متولد ولایت لوگر. دروس ابتدایی را در روستای پدری خود پل کندهاری، شهرستان محمد آغه ولایت لوگر به پایان رساند و سپس دیپلم را از انستیتیو تخنیکی کابل در سال 1970 دریافت کرد.

وی مدرک کارشناسی (لیسانس) را در رشته مهندسی از دانشگاه کابل در سال 1975 و مدرک کارشناسی ارشد را در همان رشته از دانشگاه نبراسکا آیالات متحده در سال 1989 بدست آورد. وی از سال 1970 تا 1983 در وزارت معادن کار می‌کرد.

مدتی هم ایشان در سال 1993 رئیس اداری وزارت فواید عامه بود. درانی در بخش‌های مختلف معادن در شرکت‌های مختلف جهان از جمله در پشاور پاکستان، بریتانیا و فرانسه کار کرده‌است و اکنون معاون تنظیم و انسجام امور معادن وزارت معادن و نفت می‌باشد.

رئیس اجرایی دولت وحدت ملی وی را برای وزارت توسعه روستاها (احیا و انکشاف دهات) معرفی کرده‌ بود.

«نصیراحمد درانی» نامزد وزارت توسعه روستایی با 145 رأی موافق 71 رأی مخالف و 19 رأی سفید و 5 رأی باطل در این سمت تأیید شد.

4- سید حسین عالمی بلخی

 نماینده پیشین مردم کابل در مجلس نمایندگان، متولد 1335 ولایت بلخ است. عالمی در رشته فقه و معارف اسلامی از کشور ایران دکترا دارد.

وی در سال 1359 شمسی سازمان فدائیان اسلام"را در افغانستان بنیانگذاری کرد و دو سال بعد با چهار تشکیلات سیاسی دیگر "جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان" را تشکیل داد.

در سال 1366 همراه با شماری از تشکیلات سیاسی دیگر، شورای ائتلاف اسلامی افغانستان را به میان آورد و به عنوان رئیس آن انتخاب شد. عالمی بلخی پس از تشکیل حزب وحدت اسلامی افغانستان عضو شورای مرکزی آن حزب شد.

از سال 1374 تا آغاز حکومت طالبان، به حیث وزیر تجارت ایفای وظیفه کرد. بلخی عضو شورای علمای شیعه افغانستان نیز هست. در انتخابات ریاست جمهوری 1383 شمسی، به عنوان معاون محمد یونس قانونی وارد کارزار انتخابات شده بود.

وی در سال 1384 به عنوان عضو مجلس نمایندگان از کابل انتخاب شد. در انتخابات 1389 نیز به نمایندگی از مردم کابل عضو مجلس نمایندگان شد و برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان معاون گل‌آقا شیرزی، از نمایندگی در مجلس، استعفا داد.

وی از سوی رئیس اجرایی، بعنوان نامزد وزارت مهاجرت افغانستان معرفی شده بود.

«سید حسین عالمی بلخی»، نامزد وزارت مهاجرین و عودت کنندگان با 134 رأی موافق 87 رأی مخالف و 17 رأی سفید و 5 رأی باطل در این سمت تأیید شد.

5- اکلیل حکیمی

وزیر پیشنهادی وزارت دارایی با 128 رأی اعتماد، 86 رای منفی، 8 باطل و 21 رأی ممتنع توانست اعتماد نمایندگان مردم افغانستان را جلب کند.

وی از سوی اشرف غنی بعنوان نامزد وزارت دارایی معرفی شده بود.

6- فیض محمد عثمانی

فیض محمد عثمانی، 42 ساله و متولد ولایت قندوز است.

وی از اقوام ترکمن و دارای مدرک لیسانس می باشد. پیش از معرفی به عنوان نامزد وزارت حج و اوقاف، در سمت استاد دانشگاه و همچنین گرداننده برنامه‌های اسلامی تلوزیون طلوع فعالیت داشته است.

عثمانی را نیز از جناج اشرف غنی برای وزارت حج و اوقاف پیشنهاد شده بود.

«فیض محمد عثمانی» نامزد وزارت حج و اوقاف با 160 رأی موافق 61 رأی مخالف و 17 رأس سفید و 5 رأی باطل در این سمت تأیید شد.

7- دکتر فیروزالدین فیروز

دکتر فیروزالدین فیروز فرزند غلام محى‌الدین در سال 1349 متولد شده است. او در رشته‌هاى رهبرى و مدیریت، تحقیقات مدیریت از انستیتیو تحقیقات پزشکی جیپور هندوستان، تخصص در جراحى عمومى از آکادمى علوم پزشکی نیروهای مسلح افغانستان و دکتراى پزشکی از انستیتیو پزشکی کابل فارغ‌التحصیل شده است.

وی به عنوان معاون وزارت بهداشت  در سال 13980 تا 1383، مشاور بانک جهانى در وزارت‌هاى بهداشت عراق، سودان، هند، مشاور در وزارت بهداشت افغانستان، رئیس بهداشت ولایت کاپیسا، رئیس مرکز بهداشتی فرمانداری نهرین ولایت بغلان ایفاى وظیفه کرده است.

وی وزیر پیشنهادی جناج اشرف غنی برای وزارت بهداشت بود.

«فیروزالدین فیروز» نامزد وزارت بهداشت با 170 رأی موافق 54 رأی مخالف و 12 رأی سفیر و 4 رأی باطل در این سمت تأیید شد.

8- دکتر داوود شاه صبا

داوود شاه صبا در سال 1964 در هرات بدنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در همین شهر به اتمام رساند. در سال 1986 در رشته زمین شناسی اقتصادی مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه پلی تکنیک کابل اخذ کرد و به مدت شش سال در همین دانشگاه به تدریس مشغول شد.

وی مدرک دکترا خود را در رشته زمین شناسی در سال 1996 از دانشگاه مومبی هند بدست آورد. داود شاه صبا از قوم پشتون است و همچنین شهروندی کانادا را نیز دارد.

وی تجربیات فراوانی در زمینه توسعه بین الملل، منابع طبیعی و مدیریت محیط زیست دارد.

صبا در سال های گذشته به عنوان والی هرات و مشاور رئیس جمهور کار کرده است.

«داوودشاه صبا» نامزد وزارت معاون با 146 رأی موافق 74 رأی مخالف و 13 رأی سفید و 10 رأی باطل در این سمت تأیید شد.

9- رحمت الله نبیل

نامزد ریاست امنیت ملی، 46 سال دارد و متولد ولایت جنوبی میدان وردک و از قوم پشتون است.

نبیل مدرسه را در کابل به اتمام رسانده و در پاکستان در رشته مهندسی لیسانس خود را گرفته استاو در نهادهای غیر دولتی و از جمله کمیساریایی عالی سازمان ملل در امور پناهندگان کار کرده است.

نبیل قبل از اینکه به عنوان رئیس امنیت ملی افغانستان تعیین شود به عنوان معاون مشاور شورای امنیت ملی و رئیس نیروهای ویژه محافظت از رئیس جمهور افغانستان کار کرده است.

نبیل نیز از جناح اشرف غنی به پارلمان معرفی شده بود.

«رحمت‌الله نبیل» نامزد ریاست امنیت ملی با 154 رأی موافق 58 رأی مخالف و 22 رأی سفید و 9 رأی باطل در این سمت تأیید شد


ارسال شده در توسط محمد اسحاق مهدوی

سلام امروز قصد داریم قوی ترین فیلتر شکن دنیا رو به شما معرفی کنیم ولی قبلش

باید به شما انواع فیلتر شکن ها را معرفی کنیم و اینکه اصولا هر فیلتر

شکن به چه دردی می خورد.

1- نماز:

فکر می کنم بهترین فیلتر شکن دنیا باشه که خود خدا هم زیر این فیلتر شکن امضا و مهر کرده … باوری ندارید ” ان الصلاه تنهی عن فحشا و المنکر – عنکبوت/44”.

2- ماه مبارک رمضان:

این سری از فیلتر شکن ها مدت زمان طولانی برای شما کاربرد دارد و حتی باعث می شود ویروس هایی با گناه وارد خود کرده اید قتل عام کند .

3- قرآن :

فقط برای این فیلترشکن بگویم که نظیرش اصلا وجود ندارد همه متخصص فیلتر شکنی (پیامبران) جلوی این کلام الهی زانو می زنند … برای اثر کردنش اول قدم خواندنش و فهمیدن و پله آخر عمل کردن به آن است.

4- محبت اهل بیت:

متاسفانه این نسخه از فیلتر شکن ها همه جا پخش نشده و به گفته صاحبان این فیلتر شکن ها این برای کسانی است واقعا به ما اعتقاد داشته و پیرو ما باشند.

5- اذکار:

این ذکر باید توسط متخصصشان تجویز بشود.

اخطار اخطار : در مورد این فیلترشکن باید گفت نسخه های تقلبی زیادی وجود دارد پس مواظب باشید.

دلیل فیلتر شدن!!!:

وقتی انسان گناه می کند به دلیل جهلشان به ازای هرگناه یک قدم از خدا دور می شود این فیلتر ها بر چشمانمان، گوش هایمان و قلب ما سیطره می زند و اگر کسی دچار این گناهان شد اگر به یکی از این فیلتر شکن ها وصل باشد ان شاءالله به راه مستقیم هدایت می شود.

به هر حال هدف ما معرفی بهترین فیلتر شکن ، قوی ترین فیلتر شکن و سریعترین فیلتر شکن بود حالا تصمیم با خودتان است، انشاءالله که استفاده برده باشید.

اللـــهم عجـــل لولیـــک الفـــرج


ارسال شده در توسط محمد اسحاق مهدوی

 

آراستگی ظاهر

انسان به اقتضای فطرت، جویای پاکیزگی، زیبایی، تمیزی و آراستگی است، از ژولیدگی، پلیدی، پلشتی و پریشانی نفرت دارد. از آنجا که دین‌مقدس‌اسلام منطبق بر این فطرت الهی است. به پیروانش دستور می‌دهد تا همواره، مظاهر زشتی و پلیدی و بوهای بد و نفرت‌انگیز را از خود و محیط زندگی خویش دور سازند و خود را به ویژه هنگام برخورد با دیگران زینت کنند و با ظاهری آراسته و زیبا در معرض دید همنوعان خود ظاهر شوند.

از نظر قرآن کریم، استعداد درک زیبایی از جمله مواهب فطری خداوند در روح آدمی است و وجود موجودات زیبا در جهان، پاسخی به این خواسته فطری بوده و نعمتی از نعمت‌های گرانبهای آفریدگار حکیم است.[1]

قرآن‌کریم در آیه‌ای[2] انسان‌ها را به آراستگی و برگرفتن زینت‌های خود، هنگام رفتن به مساجد دعوت می‌کند (که البته این توصیه منحصر به آرایش‌ظاهری نبوده و زینت های معنوی مانند طهارت و تقوا را نیز شامل می‌شود.) سپس در آیه بعد، حکم کلّی‌تری را بیان کرده و نظر کسانی را که به غلط آراستگی و زینت را، با دین و تعالیم آسمانی مغایر می‌پندارند، مردود می‌شمارد.

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ‌ الطّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ قُلْ هیَ لِلَّذینَ امَنوا...»[3]

(ای رسول!) بگو چه کسی زینت‌خدا را که برای بندگان خود بیرون آورده و نیز روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: این برای کسانی است که ایمان آورده‌اند.

پیشوایان عظیم‌الشأن اسلام نیز در این جهت توصیه‌های ارزشمندی به پیروان خود دارند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود:

«لِیَتَزَیَّنْ اَحَدُکُمْ لاَخیهِ الُمُسلمِ اِذا اَتاهُ کَما یَتَزَیّنُ لِلْغَریبِ الَّذی یُحبُّ اَنْ یَراهُ فی اَحْسَنِ الهَیْئَة»[4]

آن گونه که هر یک از شما خود را برای بیگانه‌ای می‌آراید که دوست می‌دارد او را در بهترین شکل ببیند، باید برای برادر مسلمانش نیز خود را همان‌گونه بیاراید.

در سیره پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ نیز آمده است‌ که هر گاه ایشان قصد خروج از منزل یا پذیرفتن کسی را داشت، موی سر خود را شانه می زد، سر و وضع خود را مرتّب می‌کرد، خویش را می‌آراست و برای آنکه تصویر خود را ببیند در ظرف آبی می‌نگریست وقتی علّت این امور را پرسیدند، فرمود:

«اِنَّ اللهَ تَعالی یُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ اِذا خَرَجَ اِلی اِخوانِهِ اَنْ یَتَهَیَّأَ لَهُمْ وَ‌یَتَجَمَّلَ»[5]

خداوندمتعال دوست دارد، هنگامی که بنده‌اش به سوی برادرانش می‌رود، خود را برای دیدار آنان آماده کند و بیاراید.

هزینه‌ای که آن حضرت برای تهیّه عطر و بوی‌خوش مصرف می‌کرد، از هزینه خوراکش بیشتر بود و در شب تاریک قبل از آنکه با چشم دیده شود، از بوی خوشی که از او در فضا پراکنده بود، شناخته می‌شد.[6] از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ از هر کوی و برزنی که عبور می‌کرد. تا مدّتی بوی خوشی فضای آنجا را معطر می ساخت به گونه‌ای که مردم می‌فهمیدند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن محل عبور کرده است.[7]

در تعالیم پیشوایان اسلام، در خصوص آراستگی ظاهر، توصیه‌های فراوانی مطرح شده که این مختصر را گنجایش همه آنها نیست. از آن جمله است توصیه به پوشیدن لباس پاکیزه و آراسته، شانه‌زدن و مراقبت از موی سر و محاسن، تمیز نگه داشتن بدن و زدودن موهای زاید آن، کوتاه‌کردن‌ناخن و موی شارب و درون‌بینی و پرهیز از آنچه که موجب نفرت و کراهت دیگران می‌شود، از قبیل بوی بد دهان که ناشی از مسواک نزدن و خلال نکردن دندان هاست.[8]

نتیجه آن که اسلام، روی اصل آراستگی ظاهر (همچون آراستگی باطن) تأکید کرده است. بنابراین، باید توجه داشت که اگر مسلمانی با وضع آشفته و ظاهری زشت و پریشان در جامعه ظاهر شود، به خصوص اگر از نظر شغلی، وابستگی به حکومت اسلامی داشته باشد، وجود او یکی از وسایل تبلیغ علیه اسلام خواهد بود. وارستگی از قید ظواهر، هرگز به این معنا نیست که شخص خود را از هر گونه آرایش ظاهری محروم کند و بدین وسیله در نظر دیگران خوار و بی مقدار جلوه نماید.

[1] . ر.ک: نحل (16)، آیات 5 ـ 6، حج (22). آیه 5، کهف (18)، آیه 7، صافّات، (37)، آیه 6، فصّلت (41) آیه 12، ملک (67) آیه 5؛ حجر (15)،‌ آیه 16؛ ق (50)، آیه 6.

[2] . «یا بنی ادَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدِ...» ای فرزندان آدم زینت و آرایش خود را در هر مسجدی برگیرید. (اعراف، آیه 31).

[3] . اعراف (76)، آیه 32.

[4] . بحارالانوار، ج 79، ص 298.

[5] . همان،‌ج 16، ص 249.

[6] . همان، ص 248.

[7] . بحارالانوار، ج 16، ص 249.

 


ارسال شده در توسط محمد اسحاق مهدوی

    

اهداف خودسازی

منظور از تحلیل اخلاق چیست؟ اخلاق برای نیل به مادّیت؟ یا اخلاق برای اخلاق؟ یا اخلاق برای قرب به خدا است؟ بسیاری به دنبال اخلاق می روند ولی مقصد آنان همان نیل به مادّیت و دنیا است، عدّه ای با مشتری برخورد خوبی دارند اما هدف شان از این نوع برخورد، جذب مشتری و رسیدن به سود بیشتری است به عنوان مثال ممکن است برخورد پاره ای از پزشکان با بیماران خویش در مطب خصوصی با ملاقات آنان در بیمارستان و غیر آن تفاوت محسوسی داشته باشد، این گونه برخوردها، نمونه های اخلاقی برای مادیت و سود دنیوی است. بدیهی است این نوع اخلاق، کمال نفسانی برای انسان نمی آورد فقط وسیله ای است برای کسب در آمد و یا وجاهت و مقام، و بسیاری از کتاب های اخلاقی غربی و شرقی این هدف را تعقیب می کنند.

نوع دوم از تحصیل اخلاق، اخلاق برای اخلاق و تعدیل صفات نفسانی است البته این نوع، از یک نوع کمال انسانی برخوردار است کسی که نیروی شهوت یا غضب خویش را تعدیل می کند و جلوی افراط و تفریط نیروهای باطنی را می گیرد طبعاً از یک نوع اعتدال بهره مند می شود و صفات باطنی او به تعدیل می گراید و مورد ستایش و مدح قرار خواهد گرفت.

این نوع (اخلاق)، با نوع اول تفاوت روشنی دارد، نوع اول اثری روی نفس انسان نداشته و کمال نفسانی نمی آورد اما این نوع موجب کمال نفس انسان می شود. بسیاری از کتاب های اخلاقی به پیروی از اخلاق یونانی تنها به این نوع پرداخته اند و در صدد تعدیل نیروهای باطنی انسان بر آمده است و پیرامون تعدیل نیروی غضب و شهوت و نیروی وهم و عقل و درک انسان بیانات مفیدی ایراد کرده اند، که در حدّ خود بسیار مفید است ولی باید دانست که این سعادت، سعادت نهائی نیست، سعادت و کمال نهائی انسان در ارتباط با خداست که با توجّه به این عنایت و هدف بزرگ، گوهر وجود انسان ظاهر می گردد و بدون این ارتباط سعادت او ناقص و ناتمام است.

نوع سوم: اخلاق برای قرب به خدا است که در قرآن کریم همین هدف تعقیب شده است. «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکى وَذَکرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» (الاعلی / 14 ـ 15) ظفرمندی و فلاح انسان در سایه تزکیه و تعدیل صفات نفسانی و یاد خدا و عبودیت او انجام می گیرد.

کمالی که با این هدف برای انسان حاصل می شود از عمقی برخوردار است که نوع دوم از آن برخوردار نیست بر همین اساس ایثار گران الهی و مجاهدین اسلام بر تمام ایثار گران و مجاهدین عالم بشریت ممتاز بوده و هستند، کسی که اخلاق را برای رسیدن به مقام لقاء خدا تحصیل می کند و خدا را مستقل و دیگر چیزها را چیزی نمی بیند و رضایت و خشنودی او را اساس می داند و محبت و علاقه او را از همه محبت ها ارزش بیشتری می نهد و او را در تمام احوال خویش حاضر و ناظر و عالم و آگاه می بیند و نیرو و قدرتی در مقابل ذات پاک خدا در جهان هستی نمی شناسد، از چه چیز باک دارد؟ شجاعت و شهامت با عمق بسیار زیاد در او ظهور می یابد تا آن جا که از هیچ قدرتی نمی ترسد و در برابر هر طاغوتی می ایستد و از چیزی دریغ نمی کند از مالش می گذرد، زن و فرزند و عزیزانش را در راه خدا می دهد و تا آن جا پیش می رود که خود را هم نمی شناسد و تنها به خدا فکر می کند او را می طلبد و کمال نهائی اش همین است. قرآن کریم در تعلیمات اخلاقی، بشر را به این ریشه های انسان ساز توجه می دهد آن جا که می فرماید: «العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا» (یونس / 65) همانا همه عزت برای خداست « أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً » (بقره / 105) همانا همه قدرت از آن خداست « أَلَا إِنَّهُ بِکلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ » (فصلت / 54) آگاه باشید که خدا به همه چیز احاطه دارد و چیزی از دائره علم و قدرت او بیرون نیست « وَأَنَّ إِلَى رَبِّک الْمُنتَهَى» (نجم / 42) همانا نهایت و پایان بسوی پروردگار توست. البته واضح است که قرب مراتب مختلفی دارد اسلام همه مراتب را در نظر دارد و هر دسته را به سوی مرتبه ای که شایستگی آن را دارند سوق می دهد، دسته ای را با ذکر ثواب و گروهی را بوسیله تهدید به عقاب و مجازات و جماعتی را با ذکر رضوان الله و عبودیت الله به طرف کمال می کشاند و آنان را تهذیب و تزکیه می نماید.


ارسال شده در توسط محمد اسحاق مهدوی
<      1   2   3      >